امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

گل خونه ما

من اومدم غصه نخورید

ممنون از لطف دوستهای گلم که نگرانم شده بودند. اگه بی خبر رفتیم و چیزی نگفتیم می خواستیم ریا نشه. از شما چه پنهون نه اینکه نزدیک انتخابات بود و امیرحسین ما هم بهترین گزینه برای ریاست جمهوری بود دیگه فرصت وبلاگ نویسی نداشتیم. تا اینکه امروز تصمیم گرفتیم که امیرحسین جون انصراف بده.آخه بچه ام را که از سر راه نیاوردم که رئیس جمهور بشه و بعد هم همه ازش طلبکار بشن. از دوستهای گلمون هم خواهش میکنم به بقیه رای بدین.
31 ارديبهشت 1392

شمارش معکوس تا بازگشت پدربزرگ و مادربزرگ

امروز بابایی یا به قول امیرحسین جون "حاج آقا" و مادر زهرا رفتند مشهد.گل پسر ما بهانه گیریهاش شروع شده و منتظر کوچکترین بهانه است تا مثل بارون اشک بریزه. امیرحسین کمک میکنه چمدون بابایی و مادر را ببره. از فرودگاه برگشتیم و امیرحسین تقاضای رفتن به امامزاده درب امام را کرد. از امامزاده که برگشتیم پسرم دوست داشت کنار در خروجی آستانه درب امام بشینه. اینطوری:   عصر هم رفتیم خونه آقاجون حسین و با آقاجون و مامان جون و عمه زری رفتیم پارک. آب رودخونه هم امروز باز شده بود بخاطر همین پارک خیلی شلوغ بود ولی عمه زری مهربون امیرحسین جون را برد که سرسره بازی کنه.امشبمون گذشت و خدارا شکر خوب گذشت ولی متاسفانه عکسی ازش نداشتم. ...
20 فروردين 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گل خونه ما می باشد